۱۳۹۴ مرداد ۱۱, یکشنبه

دوستانی بهتر از بیابانی خشک و وسیع

از وبلاگ س تا توییتر ک، تو این روستا فاصله‌ها در بیشتر از چند صد متر تعریف نمی‌شن، راه‌هایی که میشه پیاده چند دیقه ای طی کرد.

نواها فقط در لحظه ای که نوازنده اجرا میکنه هویت دارن. و من بعد صرفاً تعدادی صوتن که روی نوارها و کامپیوترها فضا اشغال کرده‌اند.

یادآور اینکه فاصله ها نسبتاً بیمعنا هستند، بیشتر هویت خود شخص و اشخاص هست که دوری و نزدیکی رو تعیین میکنن.

اگه درست یادم باشه قبلاً اینجا یه بار نوشته‌ام که وقتی فیزیکاً مریضم چقدر فکر چرت به ذهنم میاد. سعی مذبوهانه‌ای همش در تلاش ساکت و خنثی کردن این فکرهاست، ولی اصوات ذهنم به این حرفا گوش نمیدن. ولی خوبیش اینه که وقتی حالت بهبود پیدا می‌کنه این اصوات خفه می‌شن. دیگه ذهنت دائماً تشویش نمی‌کنه. یا شاید هم صرفاً افسردگیم به جاش نشسته.

مثل استراتوکاستری که سوار بر یک اسب سیاه در بیابانی خشک و وسیع به پیش می‌تازد.

اگر هم فاصله‌ای باشه، همه‌ ادعاست. فیزیک تعیین‌کننده‌ی دنیای ارواح نیست. جایی از تکامل، بشر تصمیم گرفت پریفرانتال کورتکس داشته باشه، ایگو رو خلق کرد، و از آن پس خدایگان به توهم‌های انسانیان خندیدند. همه‌ی این‌ها جز توهماتی بیش چیستند؟

سه پاراگراف بالاتر بهتر بود با اول شخص به اصوات اشاره می‌کردم. چرا چیزی جدا از ایگو بدونمشون؟

حس می‌کنم برخی دوستانم چند کوچه اونورترن. هرچند دیدنشون بعضاً نیازمند ویزا، بلیط هواپیما، مقداری پول، برنامه‌ریزی مشترک، و استراتژی‌های انسان‌مدارانه‌ی موفق هست؛ حس می‌کنم بیشتر این چیزها چندان مهم نیستند. می‌تونیم کنار هم بشینیم و مشکلی پیش نمیاد. یعنی شهودم همچین صحبت‌هایی می‌کنه؛ و نمی‌دونم دنیای واقعی هم موافق هست یا نه.

کلو به فرانسوی ترجمه شده می‌گفت به شهودت بیشتر اعتماد کن.

--
میرسیم به باغبون پیری که اشاره می‌کنه و میگه «چند دیقه راهه».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر