قاسم سلیمانی رو یکی دو ساعتی پس از فرود پروازمون به تهران، زدن. چند روز رجزخوانی و بعد اخبارش اومد که ایران چند میلیارد تومن موشک رو حوالهی یه پایگاه نظامی عراق کرده. هیچکس نمرد، احتمالاً از قبل گفته بودند، و قصد داشتن (و به نظرم موفق شدن) دقت و توانایی موشکهاشون رو به نمایش بذارن. اما این وسط دو اتفاق دیگه هم افتاد.
برنامههای مختلف خاکسپاری سلیمانی در اقصی نقاط خاورمیانه تدارک دیده شد. یکی از این برنامهها تو کرمان بود، که برنامهچینها جادههای کناری مسیر راهپیمایی رو بسته بودن که دوربینهای خبری جمعیت شدیدتر و متراکمتر و جدیتری رو شکار کنه. این تصمیم باعث شد ۵۶ نفر بمیرن (و ۲۱۱ نفر دیگه مجروح بشن). تا اینجاش، ۰-۵۷ هستیم.
دومین اتفاق، زمین خوردن یه پرواز مسافربری اوکراینی بود. اول زمین خورد، و ایران بلافاصله گفت به نظر میاد نقص فنیه. ساعاتی گذشت و ترامپ، با قیافهی «من چیزی میدونم شما نمیدونین و اینجا مهمه ولی بهتون نمیگم» بالای منبر رفت و گفت که قصد جنگ نداره و میخواد با ایران مذاکره کنه و حوصلهی دعوا نیست. همزمان FAA به هواپیماییهای آمریکایی دستور داد حوالی محوطه هوایی تهران مراقبتهای ویژه داشته باشن. ساعاتی گذشت و از درهای بسته و پشت صحنهی غربی، خبری درز شد مبنی بر اینکه حوالی فرودگاه امام، دو تا موشک تو رادارهای آمریکا پدیدار شدن، دقایقی قبل از زمین خوردن هواپیما. چند ساعت دیگه ای گذشت، و چند گروه مختلف گفتن این به نظر میاد موشک بوده. کم کم ویدیوهای مختلف از زوایای مختلف بیرون اومد و خبر تأیید شد. پدافند هوایی نیروهای مسلح، دو تا موشک به یه هواپیمای مسافربری زده و ۱۷۶ نفر رو کشته بودن.
در این سه روز بین سانحه و تأیید، صحنهی آزاد دولت و قدرت ایران یکسره تکذیب و ادامه رجزخوانی برای «دروغپراکنهای منافق» بود. بعد سه روز کوتاه اومدن. اتفاقی افتاد به هزار روش ساده قابل پیشگیری. ولی اتفاق افتاد، و ۱۷۶ نفر مردن.
محض یادآوری، تا روز قبل از سانحه هوایی، ۵۷-۰ بودیم. اگه فرض کنیم که ما فلسطینیان این سرزمینیم، اون ۱۸۰ نفر هم سمت ما حساب میشن، جمعاً ۰-۲۳۳. آمریکا والامقامترین نفر نیروهای مسلح رو کشت، و در عوض ایران بیش از صد نفر غیرنظامی ایرانی و بیش از صد نفر غیرنظامی غیرایرانی رو کشت.
این اتفاق ی رو خیلی ناراحت کرده بود. بهم میگفت واقعاً تراژیکه. بهش در جواب مسج زدم «نه بابا، کمیکترین چیز ممکنه. فک کن ژنرالت رو بکشن اونقدر عصبانی شی قاطی کنی در عوض ۲۰۰ و خوردهای خودی رو بکشی.»
کمیکتر از این، سرنوشت آن قاسمِ سلیمانی. در طول دو، نزدیک سه دهه خودت رو از مراتب یکی از بزرگترین لشکرهای خاورمیانه بالا میکشی، از لبنان تا افغانستان اسمت رو برای دوست و دشمن جا میفته، و میشی یکی از قدرتمندترین اشخاص کشورت. و ناگهان، به دستور یکی از احمقترین و بیخودترین آدمهای کرهزمین، رئیس جمهورِ حالِ ایالات شبه متحده، آن پوشکبهتن، و به دست یه سرباز بیهویت، شاید پوشکبهتن، در اتاقکی وسط بیابانهای غرب آمریکا نیمخیز روبروی یه بازی کامپیوتری پیچیده، در کنترل یه پهپاد دور از دید، با شلیک موشکی بیهویت تکه تکه ات کنه.
تراژدیهای شکسپیر، cool اند. اندک cool ای در این سیر اتفاقات نمیبینم. گلاسهاش کنیم، وودی آلنِ درجه دو ه.
تراژدیهای شکسپیر، cool اند. اندک cool ای در این سیر اتفاقات نمیبینم. گلاسهاش کنیم، وودی آلنِ درجه دو ه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر