توی ۳۱ روز ابتدایی روتردام بودنم ۲۲۷۰ یورو خرجم شد. تقریباً نصفش برای قرارداد خونه و نصفش برای خوراک و باقی ملزمه. ۱۸ روز به عنوان یه کارمند دانشگاه رفتهام. تخمین میزنم ۱۴ روز مسیر دانشگاه به خونه رو با دوچرخه رفتهام. تقریباً میشه ۸۴ کیلومتر. با احتساب باقی دوچرخه سواریام، شاید حدوداً ۱۵۰ کیلومتر دوچرخه سواری کرده باشم.
جمعاً ۱۱ روز هوستل موندم، که رو هم شد ۲۶۸.۵ یورو. توی هوستل حدوداً با ۱۰ تا دوست جدید آشنا شدم. حداقل ۱۰ بار قهوه گرفتهام؛ بعضاً جفت اسپرسو، قهوه فیلتری، کورتادو، یه بار ایروپرس (خوب بود)، یه بار هم فکر کنم صاحب کافه اشتباهی به جای کورتادو بهم ماکیاتو داد.
۵ قطعه اساس اتاق خواب خریدم، ۴ بار برای دانشگاه لباس رسمی پوشیدم، ۴ بار سر کلاس و و د رفتهام، ۱ بار به مردم یه سخنرانی حالبهمزن دادهام، و شمار تعداد جوکهای بیمزهای که گفتهام از دستم در رفته.
بین این ۳۱ روز، بیشتر روزها روزهای خوبی بودهان. اینجا (دوباره) متوجه شدهام (= بهم یادآوری شد) که وقتی خفه میشی فرصت بیشتر داری که از اطرافت چیزهایی متوجه شی. تو این برهه از زندگیم خبری از اینتگراسیون و آداپته شدن نیست؛ تمرینی شده برای سکوت اختیار کردن.
چیزهای زیادی میشه در مورد روتردام و قیاسش با استانبول و برتری شرایط حالم نسبت به گذشته نوشت. معماری، آدمهای بهتر، غذاهای سالمتر، جو سالمتر، دوچرخهسواری، احترام، اینترنت بهتر. ولی نوشتن بیشتر این چیزها هم حوصلهی منو سر میبره و هم حوصلهی خواننده رو. در مورد احترام هم بعداً بهش یه جایی اشارهای میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر