بین مهملگوییهای دکتر و ادراکات خودم از درد، نهایتاً هیچ فهم جدیدی از اینکه چرا معدهام درد میکنه دستگیرم نشد. قبل ایران رفتن که سلسله خوابهای آزاردهنده، حوادث ناگوار پیش رو رو مخابره میکردن، و هر چند شب یک بار اطمینان میدادند که از ایران و ترکیه گذر کردن اشتباه محض است. البته که این اخبار همگی کاذب بودند.
هیچوقت زبان خوابهام رو درست متوجه نشدهام. از اون زبانهاست که یه موقعی بلد بودم و بعد کم کم به خاطرات محو گذشته سپرده شد. شاید معلول از وقایع و حوادث، شاید هم به خاطرِ گذر زمان. میدونم چطوری میشه دوباره زبانشون رو یاد گرفت، تقریباً یادمه کتابهای آموزشش رو کجاها قایم کردهام؛ ولی کتاب باز کردن هم تقریباً از یاد بردهام و یادم نمیاد این زبان رو کیها بلد بودن.
----
هر از گاهی هم که از تهران گذر کنیم، میتونیم از هم دربارهی جاهای خوب برای خوابیدن توی فرودگاه آتاترک استانبول بپرسیم، که به نظر میاد اونجا قراره کم کم جای کافههایی که قبلاً زنده نگه میداشتیم رو بگیره (متوجهم فرودگاه و کافه فرقهایی اساسی دارن). این هم از نکات مشترک همهمون نیست ولی به زودی خواهد شد. تام یورک یه جایی از رکونر میگفت چون ما پخش میشیم مثل یه چیزی یه چیزی یه چیزی*...
----
برگشتن به زندگیهای پیشین مهمه، که شخص هم یادش بیاد قبلاً کی بوده - و دیگه نیست - و هم اینکه از کجا اومده - و دیگه نیست. که اولی لازمه تا قدیمیها رو آگاه کنی از تغییر کردنت، و بهشون فرصت قطع یا تجدید ارتباط رو بدی؛ و دومی لزومش بابت انگیزهاس، تا اون لحظات که احساس ضعف یا کمکاری برمیگرده (این دوستِ مریضِ قدیمیِ فلجکن)، بهت یادآوری شه که توی اون محیط، برای چیزهای زیادی تلاشهای زیادی کردهای و شجاعت زیادی به خرج دادهای. دارم زیادی خودسانسوری میکنم؟
----
منِ نه سال پیش، ساکنِ تبریز، مشکلهای زیادی داشت. البته «من» گفتن یه مقداری گمراهکنندهاس، که اون آدم تا حد خوبی کس دیگهای بود. علیرغم مشکلاتش (شاید هم در کنارشون)، شجاعت زیادی داشت و جرأت خیلی کارها، ویژگیهایی که متوجه شدهام مدتیه از دست دادهام. با همین آگاهی بود که اون یکی کتاب خاک خورده رو باز کردم و پس از چند هفتهای عطسه کردن، خوندم که اون دلقک ۲۰۰۷ میلادی، تو این دوران گیتار الکتریک میزد و ژاکت چرمی سیاه میپوشید.
داویده میگفت نزدیک روستاشون که نزدیک ونیزه، یه چرمکار** هست که کارش خوبه و قیمتاش معقول. شاید هم کارش معقول و قیمتاش خوب. اصلاً مگه میفهمیم داریم در مورد چی حرف میزنیم؟ یا فقط من نمیفهمم؟
----
*: خدایگان زبانهای لاتین، اصلاً میشه همچین عبارتی رو جایگزین بلا بلا بلا کرد؟
**:-ساز؟ -فروش؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر