مسلما وقتی هم که ایران برگردم نیازم به اینترنت به مقدار خوبی کمتر خواهد شد - هم صحبت های بیشتری خواهم داشت. حتی مدتها بعد از اینکه همه مثل قوم بنی اسراعیل در آنْ به اقصی نقاط دنیا پراکنده شدند، هنوز به قدر کافی معرفت اون جهنمدره مونده که بتونم دووم بیارم.
اینترنت گردی، مقاله خوندن، ویدیو و بازی نگاه کردن، همه صرفا یه ابزار ادهاش، مرضی که پیشینیان اکثراً به تلویزیون نسبت میدادن. با یه سلام یا لبخند شناخت همه اش یک جا به عدم میرسه. انگار که هرگز نبود و نخواهد بود. مثل کل این دوره از زندگیام، یا اهریمنی که بعضاً هست و بعد یهو نیست*. مثل بتمن - یا باز زیادی زدم به رگه ی غربی ام؟
اینترنت گردی، مقاله خوندن، ویدیو و بازی نگاه کردن، همه صرفا یه ابزار ادهاش، مرضی که پیشینیان اکثراً به تلویزیون نسبت میدادن. با یه سلام یا لبخند شناخت همه اش یک جا به عدم میرسه. انگار که هرگز نبود و نخواهد بود. مثل کل این دوره از زندگیام، یا اهریمنی که بعضاً هست و بعد یهو نیست*. مثل بتمن - یا باز زیادی زدم به رگه ی غربی ام؟
* باور کنین توهمها هنوز شروع نشدهان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر